سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

97/9/29
8:4 ع

خاطره جالب هدیه یک تخریب‌چی شجاع به دو بعثی. 

پیش خودم فکر کردم حتما می‌گوید: «از اون طرف بیاتو.» پس از این‌که دو قدم برداشتم ناگهان دیدم صدای تیراندازی بلند شد.

«مجید مهرورز» از تخریبچیان دوران دفاع مقدس با اشاره به عملیات بدر درباره رویارویی با دو نیروی بعثی روایت می‌کند: اسفندماه سال  1363 بدستور فرمانده شهید حاج عبدالله نوریان برای  عملیات «بدر» به قصد  تخریب پل ارتباطی جاده «الاماره - بصره»  به همراه عده‌ای دیگر از همرزمان به منطقه مربوطه اعزام شدیم اما بنا به دلایلی عملیات لو رفته بود و ما هم در مأموریت خودمان موفق نبودیم.

برخی از رزمندگان شهید و یک عده هم مجروح شده بودند. من هم از ناحیه دست و پا جراحت سطحی برداشته بودم. با توجه به اینکه درون خاک دشمن  بودیم باید هر طور  شده بود خودمان را به عقب می‌رساندیم. در آن موقعیت من تنها بودم اما توانستم خودم را تقریبا از تیررس دشمن دور کنم. به یک روستایی که فکر می‌کنم اسمش «الصخره» یا «القرنه» بود رسیدم و کنار یک دیوار کاه گلی حرکت ‌کردم.

مجید مهرورز سال‌ها پس از آزادی از اسارت

همانطور که به راهم با دقت ادامه‌ می‌دادم متوجه یک اطاقک شدم که حفره‌ای مثل حفره سنگر روی آن ایجاد شده بود. نگاه کردم دیدم دو نفر آدم هیکلی و درشت اندام درون آن حفره کنار هم نشسته‌اند و  متوجه من نشده‌اند. در ابتدا تصور کردم که از بچه‌های ارتشی خودمان هستند برای همین بی‌مقدمه پرسیدم :« حاجی درب این اطاق کجاس؟ منم بیام داخل.»


 یکی ازآن‌ها با حالت تعجب و ترس زول زد بهم و گفت:«هاقف»(بایست). من که تا آن روز این کلمه را نشنیده بودم پیش خودم فکر کردم حتما می‌گوید: «از اون طرف بیا تو.»  پس از این‌که دو قدم برداشتم ناگهان دیدم صدای تیراندازی بلند شد و آن دو نیز درون همان سنگر ماندند. من هم تا این صحنه را  دیدم دو تا نارنجک همراه داشتم، خم شدم رفتم زیر همان حفره‌ی اطاقک و یکی از نارنجک‌ها را به آن دو نیروی بعثی هدیه کردم.


 با منفجر شدن نارنجک بلافاصله صدای تیراندازی قطع شد و من هم بدون اینکه پشت سرم را نگاه کنم با همان وضعیت جراحت سریع آن جا را ترک کردم .
ایسنا

خاطرات دفاع مقدس
 
شکست مفتضحانه ارتش عراق مقابل معدود چریک‌های ایرانی/ توطئه‌ای که با درایت آیت‌الله خامنه‌ای خنثی شد
در عملیاتی که شهید غیور اصلی فرماندهی آن را بر عهده داشت، چندین دستگاه تانک دشمن در سوسنگرد منهدم شد و بعثی‌ها شتابان از این شهر عقب‌نشینی کردند.

اعضای دهمین کاروان رسانه‌ای راهیان نور ارتش ضمن حضور در سوسنگرد، از یادمان‌های دهلاویه و تنگه چذابه بازدید کردند.

حضور در سوسنگرد بهانه‌ای شد، تا به مرور حماسه‌آفرینی رزمندگان اسلام در این نقطه از کشور بپردازیم.

رژیم بعثی در سه جبهه حمله خود را به خوزستان آغاز کرد. در جبهه شمالی، دشمن از محورهای موسیان، دهلران و پل نادری وارد عمل شد، تا جاده اندیمشک-اهواز را در کنترل خود بگیرد و ضمن تصرف سه شهر شوش، دزفول و اندیمشک، زاغه‌های مهمات، پادگان‌های پشتیبانی، آمادگاه‌های مهماتی و پایگاه‌های نیروی هوایی را تسخیر کند.

در جبهه میانی، لشکر 9 زرهی دشمن از محورهای چذابه، بستان و سوسنگرد و با هدف تصرف اهواز اقدام به حمله کرد. دشمن بعثی در جبهه جنوبی نیز از محورهای خرمشهر، آبادان و همچنین ماهشهر هجوم خود را آغاز کرد.

صدام که وعده تصرف سریع خرمشهر، دزفول و اهواز را به رسانه‌های جهان داده و مدعی شده بود ظرف مدت یک هفته تهران را فتح خواهد کرد، در دستیابی به اهداف اعلامی خود ناکام ماند؛ لذا نیروهای بعثی برای جبران ناکامی خود، در روز سوم مهرماه 1359 با پیشروی به سمت سوسنگرد، این شهر را به اشغال خود درآوردند.

این اقدام دشمن بی‌پاسخ نماند و در روز نهم مهرماه 1359 شهید «علی غیور اصلی» و نیروهای تحت امر وی که تعدادشان بین 40 تا 60 نفر عنوان شده است، عملیاتی را علیه متجاوزان انجام دادند. در این عملیات چندین دستگاه تانک دشمن منهدم شد و صدامیان که غافلگیر شده بودند، با به جا گذاشتن تعدادی از تانک‌های سالم خود، از سوسنگرد عقب‌نشینی کردند.

تحمل این شکست برای بعثی‌ها سخت بود؛ لذا در روز 24 آبان 1359 حمله‌ای دیگر را برای اشغال سوسنگرد تدارک دیدند و روز بعد تعدادی از نیروهای عراقی از جناح‌های شمال، جنوب، غرب و جاده حمیدیه-اهواز، شهر سوسنگرد را محاصره کردند و تعدادی از آن‌ها نیز توانستند وارد شهر شوند. 

در همین روز (25 آبان) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان نماینده امام خمینی (ره) در شورای عالی دفاع بودند، جلسه‌ای را برای تصمیم‌گیری درباره چگونگی مقابله با هجوم دشمن تشکیل دادند که در این جلسه مقرر شد تیپ 2 لشکر 92 زرهی از دزفول وارد عمل شود و راه نفوذ دشمن را سد کند. لشکر 77 خراسان نیز از آبادان فراخوانده شد تا به همراه گروه رزمی 148 مشهد، یک گروه رزمی از ژاندارمری، نیروهای ستاد جنگ‌های نامنظم، نیروهای مردمی و تعدادی از نیروهای سپاه با صدامیان مقابله کنند.

در گیر و دار آماده‌سازی نیروها، شهید چمران به آیت الله خامنه‌ای خبر داد که تیپ 2 لشکر 92 زرهی در عملیات شکست حصر سوسنگرد شرکت نخواهد کرد. این موضوع به تصمیم ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور وقت بازمی‌گشت. وی که فرماندهی کل قوا را نیز بر عهده داشت، در اقدامی خیانتکارانه دستور داده بود تیپ 2 دزفول وارد صحنه نشود.

آیت‌الله خامنه‌ای در پی آگاهی از این موضوع، مراتب را سریعاً به اطلاع امام خمینی (ره) رساندند و امام نیز فرمان دادند که حصر سوسنگرد باید شکسته شود.

بر این اساس و طی نامه‌نگاری و هماهنگی‌های شبانه‌ای که آیت‌الله خامنه‌ای با فرماندهان انجام دادند، عملیات شکست حصر سوسنگرد در ساعت 6:30 صبح روز 26 آبان‌ماه آغاز شد.

این عملیات با پشتیبانی هوانیروز و نیروی هوایی ارتش با موفقیت پیش رفت و در نهایت، ساعت 12 همان روز حصر سوسنگرد شکسته شد و دشمن بعثی تا فاصله‌ 15 کیلومتری سوسنگرد عقب‌نشینی کرد.

به اذعان بسیاری از کارشناسان نظامی و صاحب‌نظران، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نقش ویژه‌ای در موفقیت این عملیات داشتند و آزادی سوسنگرد مرهون تلاش‌های خستگی‌ناپذیر ایشان است.

شکست مفتضحانه ارتش عراق مقابل معدود چریک‌های ایرانی/ توطئه‌ای که با درایت آیت‌الله خامنه‌ای خنثی شد

دفاع پرس


نگارنده : fatehan02 در 1396/12/22 11:20:26


ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ